loading...
مهندسی بهداشت محیط کرمانشاه 91
افشین بازدید : 15 دوشنبه 20 آذر 1391 نظرات (0)

گریه می کنم

در تنهایی غریبانه ی باران

جویبار اشک هایم

سیل به پا کرده اند

تنهایم و از تنهایی سرمست

درد می کشم و می خندم

گویی در این پارادوکس روزگار

در حبابی غوطه ورم

جاذبه دل تنهایم را به بازیچه گرفته است

گهی آزادم و گهی اسیر

پابند روزگارم

خواهان آزادی

نمی دانم راه را

جویای راهنمایی ام

اما این راه راهنمایی ندارد

می خواهم سکوت را بشکنم

می خواهم همه چیز را برملا کنم

اما

هرچه می گردم زبانم نیست

در پی اش می گردم گم شده در میان دریا

سر بر می آورم تا با اشاره به او بگویم

اما

او رفته است

مانند کودکان مادر گم کرده

به هر سو می روم با اشک فریاد می زنم

کجایی چرا نمی آیی

من غریبم نمی دانم راه خانه را

جوابم تنها سکوت است

فریاد سکوت آنقدر بلند است که دیگر چیزی نمی شنوم

نفسم بالا نمی آید

یقه ام را باز می کنم و با تمام وجود نفس می کشم

اما

هوایی برای تنفس نیست

 

             پایان این نیست

 

نویسنده : افشین دارسنج

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 36
  • کل نظرات : 8
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 5
  • آی پی امروز : 7
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 11
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 12
  • بازدید ماه : 14
  • بازدید سال : 17
  • بازدید کلی : 1,702